LOVE







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





...

پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود

 

در یخچال را باز می کند

 

عرق شرم بر پیشانی پدر می نشیند

 

پسرک این را می داند

 

دست می برد بطری آب را بر می دارد

 

کمی آب در لیوان می ریزد

 

صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم "

 

 

پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگـــــــــــ شده است ...


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط محسن احمدى در 19:54 | |